تشرف سید بحرالعلوم و ارزش گریه بر امام حسین (ع )

سایت کربلایی حسن توزی بندر گناوه

بسم الله الرحمن الرحیم سيّد بحر العلوم (ره) به قصد تشرف به سامرا ، تنها به راه افتاد . در بين راه راجع به اين مسائل ، كه گريه‌ ی بر امام حسين (ع) گناهان را می آمرزد فكر می كرد . همان وقت متوجه شد كه شخص عربی سوار بر اسب ، به او رسيد و سلام كرد . بعد پرسيد : «جناب سيد ، درباره‌ ی چه چيزی ، به فكر فرو رفته‌ای و در چه انديشه‌ای ؟ اگر مسأله‌ ی علمی است ، بفرماييد ، شايد من هم اهل علم باشم .» سيّد بحر العلوم عرض كرد : در اين باره فكر می كنم که چطور می شود خدای تعالی اين همه ثواب را به زائرين و گريه كنندگان حضرت سيدالشهدا(ع) می دهد ، مثلاً در هر قدمی كه در راه زيارت

تشرف سید بحرالعلوم و ارزش گریه بر امام حسین (ع )

نویسنده ی این مطلب: سایت کربلایی حسن توزی
تاریخ ارسال مطلب: شنبه 15 آذر 1393
مطلب در موضوعاتاطلاعات بیشتر ، دانستنی های کربلا ،
تشرف سید بحرالعلوم و ارزش گریه بر امام حسین (ع )

 

بسم الله الرحمن الرحیم

سيّد بحر العلوم (ره) به قصد تشرف به سامرا ، تنها به راه افتاد . در بين راه راجع به اين مسائل ، كه گريه‌ ی بر امام حسين (ع) گناهان را می آمرزد فكر می كرد . همان وقت متوجه شد كه شخص عربی سوار بر اسب ، به او رسيد و سلام كرد . بعد پرسيد : «جناب سيد ، درباره‌ ی چه چيزی ، به فكر فرو رفته‌ای و در چه انديشه‌ای ؟ اگر مسأله‌ ی علمی است ، بفرماييد ، شايد من هم اهل علم باشم .»

سيّد بحر العلوم عرض كرد : در اين باره فكر می كنم که چطور می شود خدای تعالی اين همه ثواب را به زائرين و گريه كنندگان حضرت سيدالشهدا(ع)

می دهد ، مثلاً در هر قدمی كه در راه زيارت بر می دارند ثواب يک حجّ و يک عمره در نامه‌ی عملشان می نويسند و برای يک قطره اشک ، تمام گناهان صغيره و كبيره‌شان ، آمرزيده می شود ؟

آن سوار عرب فرمود : تعجب نكن ! من برای شما مثالی می آورم تا مشكل حل شود .

 

سلطانی به همراه درباريان خود به شكار می رفت . در شكارگاه از لشكريان دور شد و به سختی فوق‌العاده‌ای افتاد و بسيار گرسنه شد . از دور خيمه ای را ديد ، رفت و وارد آن خيمه شد . در آن سياه چادر ، پيرزنی را با پسرش ديد . آنها در گوشه‌ ی خيمه ، بز شيردهی داشتند و از راه مصرف شير اين بز ، زندگی خود را می گذراندند . وقتی سلطان وارد شد او را نشناختند ، ولی به خاطر پذيرايی از مهمان ، آن بز را ، سر بريدند و كباب كردند (چون چيز ديگري براي پذيرايي نداشتند) . سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد از ايشان جدا شد و هر طوری بود خودش را به درباريان رساند و جريان را برای اطرافيان نقل كرد ، در نهايت از ايشان سؤال كرد ، اگر من بخواهم پاداش مهمان نوازی پيرزن و فرزندش را داده باشم ، چه عملی بايد انجام بدهم ؟

يكی از حضار گفت : به او صد گوسفند بدهيد .

ديگری كه از وزراء بود گفت : صد گوسفند و صد اشرفی به او بدهيد .

يكی ديگر گفت : فلان مزرعه را به ايشان بدهيد .

سلطان گفت : هر چه بدهم ، كم است ، زيرا اگر تاج و تخت و سلطنتم را بدهم ، تازه آن وقت مقابله به مثل كرده ام ، چون آنها هر چه داشتند به من دادند ، من هم بايد هر چه دارم به ايشان بدهم تا سر به سر شود.»

بعد سوار عرب به سيد فرمود : «حالا جناب بحر العلوم ! حضرت سيد الشهدا (ع) ، هر چه از مال و منال و اهل و عيال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و يک پيكر داشت ، همه را در راه خدا  داد ، پس خداوند اگر به زائرين و گريه كنندگان آن حضرت اين همه ثواب را بدهد نبايد تعجب كرد ، چون خدا كه ، خدائيش را نميتواند به سيد الشهدا (ع) بدهد ، پس هر كاری كه می تواند آن را انجام بدهد ، می دهد ، يعنی با صرف نظر از مقامات عالي خودِ امام حسين (ع) ، به زوّار و گريه كنندگان آن حضرت هم ، درجاتی عالی عنايت می كند ، در عين حال اينها را نیز جزای كامل برای فداكاری آن حضرت نمی داند .»

 

وقتي شخص عرب (عج) اين مطالب را فرمود ، از نظر سيّد بحر العلوم غائب شد . 

عبقری الحسان شیخ علی اکبر نهاوندی (ره) . ج1 ص 119

ارسال دیدگاه

کد امنیتی رفرش