آفتاب گرم بر پهنای دشت نیزههای داغ آتش مینشاند
واحد ایام محرّم، شعر از سید احمد زرغانی و آهنگ از محمّد جواد جعفری همت
آفتاب گرم بر پهنای دشت نیزههای داغ آتش مینشاند
دشت سوزان هم به چشم آسمان پشتههای خاک خونین میفشاند
اصطکاک سنگ سم اسبها صاعقه در صاعقه میآفرید
از فرود تیغها بر خردها رعد و برقی سخت میآمد پدید
در دو صف، رزم آوران سختتر نیزه بر کف، تیز تک میتاختند
گرمپو تازان، رجز خوان، بیامان ماهرانه نیزه میانداختند
یک طرف توحید و پاکی و شرف یک طرف شرک و پلیدی و گناه
یک طرف هفتاد و اندی جان پاک یک طرف از نابکاران یک سپاه
یک طرف خورشید عاشورا حسین یک طرف سر دسته شقّاوران
یک طرف بر ذروه فرزانگی یک طرف در فقر و پستی کافران
نعره مستانه اردوی کفر در غبار کربلا پیچیده بود
از صف ایمان، ترنمهای عشق در دل عرش خدا پیچیده بود
گرم میشد دم به دم آهنگ جنگ شعله پیکار بالا میگرفت
نیزهها و تیرهای جان شکاف در میان سینهها جا میگرفت
اندر آن هنگامۀ خون و نبرد با شتاب آمد کسی نزد امام
گفت هنگام نماز است ای حسین شعلهور شد پیشوا از این پیام
نیزه و شمشیر را یکسو نهاد عاشقانه بر سر سجاده شد
گفت تکبیری در آن گیر و داد گرم نجوا با خدای خویش شد
ما سوی الله را همه از یاد برد در نمازی فارغ از تشویش شد
تا نماز خون بپا دارد امام پیشمرگانش به صف اندر شدند
در مسیر بارش طوفان تیر پیش پایش لالهگون پرپر شدند
از فراز آسمان آسیمه سر جبرئیل آمد در آن صحرا فرود
در مصلی بر مصلی سجده کرد بال رأفت بر نماز خود گشود
چون حسین بن علی تکبیر گفت آفرینش کرد بر او اقتدا
چشم خیل عرشیان مبهوت ماند بر نماز آخر خون خدا
از قیام کربلا گویا هدف با خدا راز و نیازی بوده است
زیر تیغ و تیر در صحرای خون با وضوی خون نمازی بوده است
ارسال دیدگاه