شیعه شد ماه صفر زنید بر سر
شیعه شد ماه صفر زنید بر سر
با ناله و زاری در این ماتم سرا
هم ز بهر حسن و جد کبارش
هم نو گل زهرا حسین در کربلا
زینب آمد به سر نعش برادر
کای عزیز خواهر ولد شیر خدا
چشم بگشا و ببین خواهر زارت
می برند سوی شام با شمر دغا
عابد زار تو بر ناقه سوار است
غل به گردن او نمودند ز چرا
سر تو بر سر نی همره ما بود
این نعش تو مانده به چه در کرببلا
رو به سوی نجف آورد و بگفتا
باب تاجدارم تو نیایی ز چرا
بکشی تیغ و کشی کوفی و شامی
ابن سعد ملعون و شمر بی حیا
ای پدر اکبر و هم اصغر و قاسم
پاره پاره افتاده در این دشت بلا
سرنگون گشت علم از دست علمدار
ای باب کبارم تو نیایی ز چرا
جمله اطفال تو با ناله و زاری
با چشم پر آبند در این دشت بلا
من غم دیده چه سان صبر نمایم
بر خاک گذارم و روم نعش تو را
ارسال دیدگاه