زينب از شام وارد كربلا شد

سایت کربلایی حسن توزی بندر گناوه

زينب از شام وارد كربلا شدشيعه به روز اربعين با دل پر درد و غميناسيران چون ز شام آزاد گشتنداز اين اندوه و غم دلشاد گشتنديزيد بي حيا يعني حيا كردبشير را هم بر ايشان رهنما كردبه امر زاده ي آن زشت آيينبيا

زينب از شام وارد كربلا شد

نویسنده ی این مطلب: سایت کربلایی حسن توزی
تاریخ ارسال مطلب: جمعه 06 آذر 1394
مطلب در موضوعاتمداحی های قدیمی ، مراسمات ، نوحه (متن ) ،

زينب از شام وارد كربلا شد
شيعه به روز اربعين با دل پر درد و غمين
اسيران چون ز شام آزاد گشتند
از اين اندوه و غم دلشاد گشتند
يزيد بي حيا يعني حيا كرد
بشير را هم بر ايشان رهنما كرد
به امر زاده ي آن زشت آيين
بياوردند محمل هاي زرين
چو زينب ديد محمل هاي زربفت
ز دل آهي كشيد و زد به سر دست
ز بخت خويشتن زينب بر آشفت
به آه و ناله و زاري چنين گفت
كسي كه شش برادر كشته ديده
جواناني به خون آغشته ديده
هنوز از خون بود تر آستينم
چه سان در محمل زرين نشينم
گر اين زينت بود بهر دل ما
سيه پوشيد يكسر محمل ما
كه ما جمله زنان مستمنديم
سيه بخت و سيه پوشي پسنديم
سيه كردند محمل با علم را
به محمل بر نشاند اهل حرم را
نظر انداخت زينب از چپ و راست
كه اي ياران حسين من نپيداست
 چو با ما نيست باباي سكينه
چه اين جا و چه شام و چه مدينه
جوانان بني هاشم كجاييد
كه ما را زين سفر ياري نماييد
خوشا روزي كه بار اين جا گشوديم
در اين جه منزل و ماوا نموديم
همه رعنا جوانان زنده بودند
همه فرخ رخ و فرخنده بودند
در اين جا خيمه و خرگاه به پا شد
در اين جا عشرت قاسم عزا شد
بيامد بر سر قبر برادر
بگفتا زينب محزون و مضطر
كه اي پشت و پناه و يار زينب
انيس و مونس شب هاي رينب
بريدي از چه بر ما آشنايي
چرا اي شه ز ما كردي جدايي
من از روز ازل اي شا ه ابرار
از ين درد و بلا بودم خبردار
كه اهل كوفه مهمانت نمايند
گلوي تشنه قربانت نمايند
تو ماندي كربلا با نعش اكبر
بود همراه ما ليلاي مضطر
چنين روي نبود هرگز گمانم
كه تو كشته شوي من زنده مانم
كجا رفتند آن رعنا جوانان
كجا رفتند آن پاكيزه جانان

ارسال دیدگاه

کد امنیتی رفرش